در تداوم سلسله برنامههای مشاورهای بنیاد برای بازتوانی خانوادههای تحت پوشش، کارگاهی آموزشی با مدیریت اساتید محترم آقایان اسماعیلی و مناف زاده پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶در محل بنیاد برگزار شد. پیش از شروع برنامه، خانم حیدری مدیر فروش بیمه پاسارگاد، در زمینه بازاریابی بیمه عمر و نحوه اشتغال زنان در این حرفه و چگونگی آموزش علاقمندان به کار فروش بیمه توضیحات مبسوطی ارایه داد. همچنین وی آمادگی خود را برای برگزاري رایگان دورههای آموزشي در زمينه نمايندگی فروش بيمه برای زنان علاقمند در محل بنیاد اعلام كرد. بنا به اظهارات وی نماينده فروش بيمه در واقع كسي است كه با آگاهي از شرايط بيمه عمر به تبليغ اين بيمه و جلب متقاضي بيمه ميپردازد و هر فردی كه برای بيمه عمر ثبت نام كند تا زماني كه براي اين بيمه پرداختي داشته باشد، براي نماينده فروش نيز ماهيانه مبلغي واريز ميشود که ميتواند منبع درآمد خوبي براي افراد باشد. از دیگر مزاياي اين شغل اين است كه محدودیت زمانی مشخصي ندارد و افراد در طول هفته و ساعات مختلف ميتوانند مشغول به كار باشند. پس از توضیحات مدیر فروش بیمه، کارگاه آموزشی مشاوره و روانشناسی برای زنان مددجو آغاز شد.
|
یکی از مهارتهای اساسی در پروسه توانمندسازي مهارت حل مساله است و بی تردید طرح پرسشهای مناسب، شاه کلید حل مسایل است. لذا بهترین راه حل یک مساله این است که اول به سئوالات بهتری برسیم. همچنین سوالات قسمت حیاتی ارتباطات هستند، ولی نقش آنها در تفکر همیشه آشکار نیست. این جاست که مهارتهای تفکر پرسشی میتواند گرانبها باشد. به همین منظور پرسشگری، بررسی فواید و آثار آن از اهداف برگزاری این دوره از کارگاهها بود.
برنامه با طرح این سوال آغاز شد: «پرسش براي ما چه فايده اي دارد و آثار و نتايج پرسشگري چيست؟»
پاسخ حاضران به این سوال در زیر مشاهده میشود:
درگيري فكر و ذهن | فهم ضعفها | جمع بندي فكر | تشخيص راه درست | روشن شدن ذهن |
ارتباط بهتر با ديگران | كسب تجربه | يادگيري | زندگي بهتر | مديريت زمان |
يافتن راهكارهاي جديد | حل مشكل | منطقی شدن | تمرین استدلال | كاهش اشتباهات |
به تصمیمات قاطع دست یافتن | افزایش دانش و آگاهي | راهنمایی شدن | مقایسه بین روشها و راهکارها |
برنامه با طرح پرسشهای دیگری ادامه یافت و پاسخهای شرکت کنندگان به پرسشها استخراج شد. پرسش دومی که مطرح شد چنین بود:
«كساني كه پرسشگري نكردند چه نتيجه و آسیبی برايشان دربرداشته است؟»
-يكي از حضار پاسخ داد كه وقتي سوالش را نپرسيده تحت اين فشار قرار گرفته است كه چرا نتوانسته بپرسد.
-پرسشگر نبودن درگیری ذهنی بیشتری ایجاد میکند.
-سوالات ذهنی باقی میماند.
-طرح نکردن پرسش فشار و استرس زیادی وارد میکند.
-دست نیافتن به راه حلهای بهتر
-پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.
پرسش سوم: «يكي از تجربههاي پرسشگري خود را توضيح دهيد؟»
حضار به عنوان مثال از تجربه نپرسيدن آدرس گفتند و توضيح دادند كه اين نپرسيدن موجب صرف وقت و هزينه بيشتری شد به علاوه اينكه به هدف هم نرسيدند.
پرسش چهارم: «در پرسشگري به چه ميرسيم؟»
پاسخ حاضران چنین بود:
- به تصميمات قاطعتري برسيم؛
- امكان مقايسه براي ما فراهم ميشود؛
- به درك و فهم بهتری ميرسیم؛
- با پرسش به ديگران توجه ميكنيم و به آنها حق انتخاب ميدهيم، مانند اينكه از فرزندمان درباره رشته مورد علاقه اش سوال كنيم؛
- از کسانی پرسش میکنیم که در آن زمینه تجربه بهتری دارد؛
- برخی با پرسش فقط به دنبال تایید خودشان هستند؛
- نوع پرسش به خواسته و هدف ما بستگی دارد.
پرسش پنجم: «شيوه پرسشگري چيست و چگونه سوال بپرسيم؟»
پاسخ حضار از اين قرار بود:
- با توجه به موضوع و هدف، نحوه پرسش متفاوت مي شود؛
- بدون قضاوت پرسش شود؛
- با توجه به هدف پرسش، از شخصي كه آگاه و با تجربه باشد سوال بايد كرد؛
- پرسش بايد همراه با رعايت احترام و با آرامش باشد؛
- زمان مناسب براي پرسش بايد رعايت شود؛
- سوال با جايگاه مخاطب تناسب داشته باشد؛
- وارد حريم خصوصي افراد نشويم و اجازه ورود ديگران به حريم شخصي مان را ندهيم.
پرسش ششم: «در مواجهه با طرح سوالات نامناسب چه بايد كرد؟»
حضار به اين سوال اين گونه پاسخ دادند:
- بكارگيري قاطعيت و صراحت لهجه؛
- جواب ندادن؛
- توجه به خواسته؛
- احساس امنيت؛
- ندادن اطلاعات؛
- سکوت کردن؛
- محدود كردن روابط؛
- عوض كردن موضوع بحث؛
- پاسخ کوتاه دادن يا حتي لبخند زدن.
پرسش هفتم: «گاهي مجبور به پاسخ پرسش ديگران ميشويم، چون نميخواهيم آنها از پاسخ ندادن ما ناراحت نشوند، ولي خودمان از اين پاسخ دادن احساس رضايت نميكنيم، چه بايد كرد؟»
گاهي آنچه در فكر و ذهن ما ميگذرد با خود ما متفاوت است. ما بايد ميان خودمان و ذهنمان فاصله ايجاد كنيم؛ به عبارت ديگر اگر ذهن من به ديگران بيش از حد اهميت ميدهد، بايد ذهنم و خودم را از هم سوا كنم، و ذهن را با افكار ديگري مانند من اهميت دارم و … مشغول كرد تا ذهن انتخابهاي بيشتري داشته باشد. در واقع مواقعي هست كه ما به ديگران اهميت نداده ايم بلكه به آنچه در ذهنمان بوده و به ذهن خودمان اهميت داده ايم؛ يعني شايد شخص مورد نظر انتظار اهميت را نداشته باشد ولي ما در ذهنمان اين اهميت را پرورانده و خودمان را به زحمت انداخته ايم.
پرسش هشتم: «گاهي والدين و فرزندان پرسشهايي از هم دارند كه موجب آزار يكديگر ميشوند، براي اين گونه پرسشها و چنين شرايطي چه بايد كرد؟»
پاسخ حضار:
- استفاده از لحن درست و همراه با همدلي و آرامش؛
- عدم استفاده از زبان چكش.
در این قسمت از برنامه، كاربرگه اي با عنوان چرخه زندگي به حاضران داده شد و از آنها خواسته شد كه ميزان رضايت خود را در موارد زير در طيفی از صفر تا ده (نارضايتی تا رضايت كامل) بيان كنند:
- عشق و رابطههای عاطفي
- خانواده و دوستان
- سلامت
- شغل/ حرفه
- درآمد و وضعيت مالي
- محيط زندگي (محله و خانه)
- تفريح و بازي
- رشد و پيشرفت شخصي
استاد متذکر شد با انجام اين كاربرگه اولويتهاي زندگي برايمان مرور ميشود و نكته مهم اين است كه بايد ميان اين موارد تعادل برقرار باشد. اين چرخه تاكيد بر ميزان رضايت از زندگي دارد و مربوط به ميزان حضور اين موارد نيست. يعني ميزان رضايت افراد از موارد بالا متفاوت است و ميتواند ربطي به كميت و كيفيت اين شاخصها نداشته باشد.
پرسش نهم: «از تجربههايي بگوييد كه توانسته ايد سختيهاي زندگي را پشت سر گذاشتید و ميزان رضايت از زندگيتان را بالا ببريد.»
چند تن از حضار از تجربياتشان گفتند كه در زماني كه همسرشان فوت شد دچار سختيهاي بسياري شدند اما توانستند با همت بسيار و كار كردن، كم كم و به تدريج با پيشرفت در كار و مقايسه نكردن زندگي خود با ديگران مسير زندگي شان را تغيير دهند و شرايطشان را به حد قابل رضايتي برسانند.
پرسش دهم: «چگونه با پرسش ها و خواستههاي فرزندانمان برخورد كنيم؟»
آقاي اسماعيلي توضيح دادند كه خواستههاي فرزندانتان را كامل برآورده نسازيد و گاهي با تاخير برآورده كنيد زيرا بدين صورت ميتوانيد آنها را براي ورود به جامعه آماده كنيد، جامعه اي كه مطابق ميل آنها پيش نميرود. گاهي هم پاسخ سوالات آنها را نداريم، كافي است آنها را در آغوش بگيريم و بگوييم كه نميدانيم.
اما برای این که در تربیت، فرزندان مسئولیت پذیری داشته باشیم بهتر است هنگام مواجه شدن با مسایل آنها از پرسشگری سقراطی استفاده کنیم. این پرسشگری کمک میکند فرزندان برای زندگی سالمتری آمادگی پیدا کنند و با احساس مسئولیت پذیری درونی تجربه کسب کنند. در پرسشگری سقراطی کمتر از کلمه «چرا» و سوالات بسته بهره میگیریم چون پرسشهای مناسبی برای فکر کردن فرزندان ما نیست. بهتر است برای پرسش از کلماتی مانند: چه، چطور، چی شد، چگونه، استفاده کنیم و هر کجا سوال کم آوردیم از فرزندان بپرسیم خودت چه فکر میکنی؟
نمونههایی از پرسشگری والدین با فرزندان:
مي خواهي راجع به چه چيز با من صحبت كني پسرم یا دخترم؟
چه چيزي به تو كمك ميكند احساس خوبی داشته باشي؟
به من كمك كن تا بفهمم به چه نياز داري؟
به من توضيح بده چه ميخواهي؟
از من چه انتظاری داری؟
تو الان نسبت به هدفت در کجا هستی؟
چه رفتارهايي داشته اي؟
تا به حال چه اقداماتی کرده ای؟
آيا آنچه كه انجام ميدهي به تو كمك ميكند؟
آيا موفقيت آميز است؟
الان چه کسی بود که از پس کار خودش برآمد؟
به نظرت نظم یعنی چه؟
خب این مشکل که به وجود آمده، مربوط به چه کسی است؟
برای حل این مشکل چه راه حلهایی میتوانیم داشته باشیم.
مسئولیت مراقبت از وسایل شخصی به عهده چه کسی است؟
فرزندی که پنهان کاری میکند، دیگران درمورد او چه فکر میکنند؟
با این رفتاری که میکنی به چه چیزی میخواهی برسی؟
اگر قرار باشد در خانواده هر کس مسئولیت هایش را انجام ندهد چه اتفاقی میافتد؟
به نظرت برای حل این موضوع چند راه حل وجود دارد؟
برای این که به همه برنامه ها خوب برسی، فکر کن ببین چه بکنی بهتر است؟
چه اتفاقی میافتد که بچهها مسئولیتهای خود را درست انجام نمیدهند؟
جمع بندی کارگاه
سوالات قسمت حیاتی ارتباطات هستند، ولی نقش آن ها در تفکر همیشه آشکار نیست؛ این جاست که مهارتهای تفکر سوالی میتواند گرانبها باشد. سوالات میتوانند تمام زندگی را تغییر دهند اگر به افزایش کیفیت وکمیت سوالاتی که از خودمان و دیگران میپرسیم، توجه کنیم. همچنین اهمیت دارد که از کجا میآییم و چه موقع سوالات را مطرح میکنیم. سیستم تفکر سوالی به طور تحت الفظی فکر کردن را به عمل وامیدارد؛ عملی که هم متمرکز و هم موثر است و بستری عالی برای تصمیم گیریهای هشیارانه ایجاد میکند.
آیا به سوالات و اظهار نظر دیگران گوش میدهم؟
آیا مردم حس میکنند که من به آن ها احترام میگذارم؟
آیا دیگران را به داشتن ابتکار عمل، پرسیدن سوال و ارایه ایدههای خودشان تشویق میکنم؟
در هر حال همه ما لحظه به لحظه در حال انتخاب بین این دو راه هستیم قضاوت کننده یا یادگیرنده.
این کلید موفقیت است: ناظر خویش! به سادگی سوال کردن از خود است.
من الان کجا ایستاده ام؟
آیا قضاوت میکنم یا یاد میگیرم؟
اگر نتوانیم ناظر افکارخویش باشیم، چطور میتوانیم آن را مدیریت کنیم؟
سوالات قضاوت کننده:
چه چیزی خراب شده است؟
تقصیر کیست؟
کجای کارم اشتباه است؟
چطور میتوانم ثابت کنم حق با من است؟
چطور این می تواند مسئله باشد؟
چرا فلانی این قدر احمق است؟
چطور میتوانم کنترل داشته باشم؟
چرا خودمان را به دردسر بیندازیم؟
سوالات یادگیرنده:
چه کاری جواب میدهد؟
من مسئول چه هستم؟
چه میخواهم؟
چه چیزی میتوانم یاد بگیرم؟
حقایق کدامند؟ چه فایده ای دارند؟
فلانی به چه فکر می کند؟ چه میخواهد؟ چه احساسی دارد؟
هدف کلی من چیست؟
احتمالات دیگر چیست؟
حال بیاییم مسیر یادگیرندگی را بررسی کنیم:
نفس راحتی بکش و برای چند ثانیه تمرکز کن و این سوالات را از خودت بپرس:
به چه چیز نیاز دارم؟
چه اتفاقی افتاده است؟
چه راهکاری برای این مساله مفید است؟
طرف مقابل به چه چیزی فکر میکند، احساس میکند یا میخواهد؟
چه چیزی میتوانم یاد بگیرم؟
انتخابهای من چه چیزهایی هستند؟
الان بهترین تصمیم چیست؟
انجام چه کارهایی ممکن است؟
موفق باشید